[ad_1]

 به نقل از بهداشت نیوز هاچیکو فقط یک حیوان خانگی نبوده است. او همراه وفادار یک استاد دانشگاه می بود که هر روز غروب در ایستگاه قطار محلی چشم به راه برگشت صاحبش از سر کار می‌ماند.

اما تراژدی وقتی رقم خورد که پروفسور به طور ناگهانی از دنیا رفت و هاچیکو که انگار این فقدان را باور نمی‌کرد، به زمان ده سال به انتظار روزانه‌اش برای او در ادامه گفت.

هاچیکو که از ممانعت‌های گاه و بیگاه کارکنان ایستگاه دلسرد نمی‌شد، به ماموریت هر روزۀ خودش در ادامه گفت. با گذشت زمان، وفاداری تزلزل‌ناپذیر هاچیکو قلب کارکنان ایستگاه را تحت تأثیر قرار داد و او را به یک چهرۀ بین‌المللی و نمادی از وفاداری تبدیل کرد.

این داستان واقعی هاچیکو است، سگی که زیاد‌ها او را به گفتن وفادارترین سگ تاریخ می‌شناسند.

هاچیکو و صاحبش چطور با هم آشنا شدند؟

هاچیکو، یک سگ آکیتای سفید می بود که در ۱۰ نوامبر ۱۹۲۳ در مزرعه‌ای در منطقۀ اودات در استان آکیتای ژاپن به دنیا آمد.

در همین حال، اوئنو هیدسابورو، استاد دپارتمان کشاورزی دانشگاه سلطنتی توکیو (دانشگاه توکیو جاری)، به جستوجو یک سگ اصیل ژاپنی می بود. نهایتا یکی از دانشجوهایش این  سگ آکیتا را که در آن زمان یک تولۀ ۵۰ روزه می بود، برای او اشکار کرد.

سگ‌های آکیتا که به علت جثه بزرگ، طبیعت ملایم و پوشش ضخیم و کرکی‌شان مشهور می باشند، به علت وفاداری بی‌دریغشان طرفدارانی جهانی پیدا کرده‌اند.

آنها در دهه ۱۶۳۰ از طریق پرورش نژادهای گوناگون سگ‌های شکاری ماتاگی و نژادهای محلی به وجود آمدند و به علت توانایی خود در نبرد گسترش یافتند.

استاد هیدسابورو که فرزندی نداشت، به توله محبت کرد و به او اجازه داد زیر تختش بخوابد و برای صرف غذا به او بپیوندد.

او نام هاچیکو  را برای سگ انتخاب کرد چون هنگامی او می‌ایستاد، پاهای جلویی‌اش شکل عدد «هشت» در ژاپنی را راه اندازی می‌داد که hachi تلفظ می‌بشود.

جدایی ناگهانی

اوئنو هر روز با پیروی از یک روال دائمی، همراه با هاچیکو صبح‌ها به ایستگاه شیبویا می‌رفت؛ جایی که او باید سوار قطار می‌شد تا به محل کار او برود.

اوئنو بعد از پایان کلاس‌های روزانه‌اش، با قطار برمی‌گشت و در ساعت ۳ سپس از ظهر به ایستگاه می‌رسید. در آنجا هاچیکو صبورانه منتظرش می بود تا او را در مسیر خانه همراهی کند.

این روال تا ۲۱ مه ۱۹۲۵ ادامه یافت، وقتی که اوئنو دیگر موفق نشد برگردد. پروفسور در میانه سخنرانی در کلاس خود دچار خونریزی مغزی شد و بدون این که هیچ زمان به ایستگاه قطاری که هاچیکو در آن چشم به راه می بود برگردد درگذشت.

اما هاچیکو روز سپس در همان ساعت برگشت و امیدوار می بود که اوئنو برای ملاقات با او در آنجا باشد. استاد به خانه نیامد، اما هاچیکوی وفادار هیچ زمان امید خود را از دست نداد.

حتی بعد از این که هاچیکو بعد از درگذشت استادش به خانوادۀ فرد دیگر داده شد، او به امید دیدار با پروفسور در ساعت ۳ سپس از ظهر باز هم به ایستگاه شیبویا می‌رفت.

هر روز، برای ۹ سال و ۹ ماه و ۱۵ روز، هاچیکو صبح و عصر راهی ایستگاه می‌شد، جایی که بیرون از دروازه‌های بلیط، در زیر آفتاب، باران یا برف چشم به راه می‌ایستاد. زیاد سریع این سگ تنها دقت دیگر مسافران را به خود جلب کرد.

1707357462 973 سگی که ۱۰ سال به ایستگاه قطار رفت تا صاحبش

هاچیکو به یک حس مشترک ملی تبدیل شد

در ابتدا، کارکنان ایستگاه آنقدرها با هاچیکو مهربان نبودند، اما وفاداری او آنها را جلب کرد.

طولی نکشید که آنها اغاز به آوردن خوراکی برای سگ فداکار کردند. با تبدیل شدن روزها به هفته‌ها و سپس ماه‌ها و سال‌ها، هاچیکو به طور روزانه در ایستگاه وجود داشت. شهرت او هر روز افزوده شد و او را به نمادی از وفاداری در بین رهگذران ایستگاه شیبویا تبدیل کرد.

در نهایت، هیروکیچی سایتو، شاگرد اسبق پروفسور اوئنو و متخصص در نژاد آکیتا، داستان هاچیکو را فهمید شد.

سایتو که اکنون متخصص نژاد آکیتا شده می بود، سگ را در ایستگاه دید و به جستوجو او به خانه باغبان اسبق اوئنو، کوزابورو کوبایاشی رفت تا از سرگذشت هاچیکو مطلع بشود.

مدتی سپس، سایتو سرشماری کاملی از آکیتاها در ژاپن انجام داد. یافته‌های او تنها ۳۰ آکیتای اصیل باقی مانده را نشان داد که هاچیکو یکی از آن‌ها می بود.

او زیاد تر برای بازدید از هاچیکو برمی‌گشت و در طول سال‌ها چندین مقاله درمورد وفاداری قابل دقت این سگ انتشار کرد.

در سال ۱۹۳۲، یکی از مقالات او که در آساهی شیمبون انتشار شد، سگ را در کانون دقت ملی قرار داد.

وفاداری او به استادش مردم ژاپن را تحت تاثییر قرار داد؛ آن‌ها هاچیکو را نمادی از روحیۀ وفاداری خانوادگی می‌دیدند که همه باید برای رسیدن به آن تلاش کنند. معلمان و والدین وفاداری هاچیکو را به گفتن یک سرمشق برای کودکان روایت می‌کردند.

داستان هاچیکو سرانجام در ۸ مارس ۱۹۳۵ به آخر رسید، وقتی که جسد او در ۱۱ سالگی در خیابان‌های شیبویا اشکار شد.

در مارس ۲۰۱۱، دانشمندان سرانجام علت مرگ هاچیکو را حل کردند: این سگ هم سرطان و هم عفونت فیلاریا داشت.

1707357462 855 سگی که ۱۰ سال به ایستگاه قطار رفت تا صاحبش

 

میراث هاچیکو

بعد از مرگ هاچیکو، باقی مانده او سوزانده شد و خاکسترش در گورستان آئویاما در توکیو در کنار صاحب محبوبش پروفسور اوئنو آرام گرفت.

افراد بسیاری از پیر و جوان برای ادای احترام آمده بودند، از جمله کارکنان ایستگاه شیبویا.

پوست هاچیکو بعد از مرگش نگه داری شد و تاکسیدرمی او در موزه ملی علوم ژاپن در توکیو به نمایش گذاشته شد. مجسمه‌ای برنزی از او نیز در ایستگاه شیبویا نصب شد. مجسمه‌ای که در سال ۱۹۴۸ ساخته شد، تا این مدت پابرجاست و یک مکان ملاقات محبوب است.

در ۹ مارس ۲۰۱۵ نیز، دانشکده کشاورزی دانشگاه توکیو از مجسمه‌ای برنزی پرده برداری کرد که اوئنو را در حال برگشت برای ملاقات با هاچیکو نشان می‌داد. این مجسمه برای بزرگداشت هشتادمین سالگرد مرگ هاچیکو ساخته شد.

هر سال در ۸ مارس، فداکاری هاچیکو با مراسم بزرگی در ایستگاه شیبویا گرامی داشته می بشود. صدها نفر برای گرامیداشت یاد و وفاداری او در این مراسم حاضر می شوند.

داستان هاچیکو قلب‌هایی را در سراسر جهان تحت تاثییر قرار داد. حتی هلن کلر، مربی آمریکایی و دفاع کننده حقوق توان‌یابان، در سال ۱۹۳۷ از مجسمه او دیدن کرد.

او چنان تحت تأثیر داستان هاچیکو قرار گرفت که آرزو داشت خودش هم یک سگ آکیتا داشته باشد.

در سال ۲۰۰۹، ریچارد گیر در فیلم آمریکایی »هاچی؛ داستان یک سگ بازی کرد»؛ او اذعان کرد که با خواندن فیلمنامه اشک از چشمانش جاری شده است.

منبع: فرارو

[ad_2]

منبع