[ad_1]
نوشته و ویرایش شده توسط مجله ی سودو تکنولوژی

برای فهمیدن ماهیت لغزنده‌ی گمان، فقط کافی است به شرایط منفعت گیری از این مفهوم در برنامه‌های پیش‌بینی هواشناسی دقت کنید. هواشناسان دما، شدت باد، مقدار بارندگی و زیاد تر گمان بارندگی را پیش‌بینی می‌کنند؛ برای مثال می‌گویند گمان بارش باران برای یک زمان و مکان معین در نزدیک به ۷۰ درصد است. سه مورد اول را می‌توان به راحتی با مقادیر واقعی آن‌ها قیاس کرد؛ به طوری که می‌توانید بیرون بروید و آن‌ها را اندازه بگیرید. اما هیچ احتمالی واقعی برای قیاس‌ی مورد آخر با پیش‌بینی اراعه‌شده وجود ندارد. درواقع هیچ «گمان‌سنجی» در کار نیست: یا باران می‌بارد یا نمی‌بارد!

ایان هکینگ، فیلسوف علم می‌گوید گمان دو چهره دارد؛ بدین معنی که هم شانس و هم نادانی را گفتن می‌کند. دیوید اشپیگل‌هالتر، آماردان بریتانیایی برای فهمیدن بهتر این توصیف، می‌گوید فکر کنید سکه‌ای را پرتاب می‌کنم و از شما می‌پرسم که گمان آمدن شیر چه مقدار است. با خوشحالی می‌گویید پنجاه پنجاه! یا احتمالا مقادیر دیگر. سپس سکه را برمی‌گردانم، نگاهی سریع به آن می‌اندازم، اما روی آن را می‌پوشانم و می‌پرسم: گمان این که اکنون شیر باشد، از نظر شما چه مقدار است؟

زیاد تر بخوانید

برای داشته باشید که اشپیگل‌هالتر به «گمان شما» و نه «گمان» اشاره کرده است. در این لحظه زیاد تر افراد در جواب‌دادن دچار تردید خواهد شد. بعد از آن با مکثی مختصر و با بی‌میلی مجدد «پنجاه-پنجاه» را تکرار می‌کنند. اما این بار اتفاقات رخ داده است و دیگر اتفاقی وجود ندارد. تنها ناآگاهی شما از فرآیند باقی خواهد ماند. در این حالت، ما از حالت عدم قطعیت اتفاقی که قادر به دانستش نبوده‌ایم، به حالت عدم قطعیت شناختی که اکنون نمی‌دانیم، داخل می‌شویم. برای هر دو حالت، از گمان عددی منفعت گیری می‌بشود.

در اینجا یک درس دیگر وجود دارد. حتی اگر مدل آماری برای پیش‌بینی نتیجه حاضر باشد، همیشه مبتنی بر مفروضات ذهنی است. برای مثالً در رابطه پرتاب سکه، این فکر که دو نتیجه به یک اندازه محتمل می باشند، می‌تواند از ابتدا درست نباشد. در واقع، فردی که سکه را می‌اندازد، امکان پذیر از سکه‌ای با دو طرف یکسان منفعت گیری کرده باشد؛ درنتیجه این که فکر می‌کنیم هر طرف سکه پنجاه درصد شانس آمدن دارد، فقطً بر پایه مطمعن قبلی است.

استدلال اشپیگل‌هالتر این است که هر کاربرد عملی گمان شامل قضاوت های ذهنی می‌بشود. یقیناً این بدان معنی نیست که ومی‌توان هر عدد دلبخواهی را به افکار نسبت داد. به گفتن مثال، اگر فردی مدعی باشد که با گمان ۹۹٫۹ درصد می تواند از روی سقف پرواز کند، به وضوح به گفتن یک ارزیاب ضعیف در دنیای گمان شناخته خواهد شد. دنیای عینی وقتی به میدان می‌آید که احتمالات و فرضیه‎ها‌ی زیربنایی آن‌ها دربرابر حقیقت عینی آزموده شوند؛ اما بدین معنی نیست که خود احتمالات عینی می باشند.

برخی از فرضیه‌هایی که افراد برای برسی گمان به کار می‌برند، توجیه‌های نیرومندتر نسبت به بقیه خواهند داشت. اگر فرد پرتابگر سکه، آن را پیش از پرتاب بازدید کند، بداند که روی سطحی سخت فرود می‌آید و به‌نحوه پیش‌بینی‌ناپذیر می‌چرخد، آن‌گاه قضاوت «پنجاه-پنجاه» موجه‌تر از وقتی خواهد می بود که فردی نامطمئن سکه‌ای را درمی‌آورد و با چند چرخش بی‌مقصد پرتاب می‌کند. همین ملاحظات در هر جایی که گمان منفعت گیری بشود، صدق می‌کند؛ ازجمله در عرصه‌های علمی که در آن امکان پذیر به‌طور طبیعی‌تر ادعاهای نقل‌شده را بپذیریم.

 به گفتن نمونه در یک جریان به‌خصوص علمی و عمومی، بلافاصله سپس از اغاز دنیاگیری کووید ۱۹، آزمایش‌هایی به نام «RECOVERY» در بریتانیا، برای بازدید راه حلهای درمانی بیماران بستری اغاز شد. در یکی از این آزمایش‌ها، بیشتر از ۶هزار بیمار به طور اتفاقی در دو گروه تقسیم شدند: گروه اول فقط تحت مراقبت‌های استاندارد بیمارستانی ازجمله دستگاه تنفس مصنوعی قرار گرفتند و گروه دیگر، علاوه بر مراقبت‌ها یک دوز دگزامتازون نیز دریافت کردند. سپس نتیجه گرفته شد که مرگ‌ومیر روزانه (با تعدیل سنی) در گروه دریافت‌کننده‌ی دگزامتازون، ۲۹ درصد کمتر از گروه دریافت‌کننده‌ی مراقبت‌های استاندارد (با فاصله‌ی مطمعن ۹۵ درصد بین ۱۹ درصد تا ۴۹ درصد) می بود. مقدار P یا گمان مشاهده‌ی این چنین تاثییر چشمگیری از دگزامتازون با فکر این که اختلاف واقعی در خطر وجود نداشته باشد (فرضیه صفر)، برابر با ۰٫۰۰۰۱ یا ۰٫۰۱ درصد محاسبه شد.

هر کاربرد عملی گمان شامل قضاوت های ذهنی می‌بشود

همه این محاسبات هرچند تحلیل استاندارد است، سطح مطمعن دقیق و مقدار P نه تنها به فرضیه صفر، بلکه به همه مفروضات مدل آماری دیگر همانند جدا گانه‌بودن مشاهدات وابسته است؛ یعنی هیچ عاملی وجود ندارد که علتبشود افرادی که در مکان و زمان دقیق‌تر با آن‌ها برخورد می‌کنند، نتایج شبیه‌تری داشته باشند. اما در واقع، این چنین عواملی زیاد زیاد می باشند؛ امکان پذیر تحول در روشهای مراقبتی یا بیمارستانی که در آن بیماران تحت بستری قرار گرفته‌اند. علتایجاد این چنین اثری بشود. علاوه بر‌ این، مقدار دقیق P به یکسان‌بودن فکر احتمالی ۲۸ روز زنده‌ماندن همه شرکت کنندگان در هر گروه، وابسته است. اما این گمان به دلایل مختلفی برای هر فرد متفاوت خواهد می بود.

یقیناً هیچ یک از فرضیه‌های نادرست لزوماً علتنمی‎بشود که تحلیل دانشمندان دارای اشکال باشد. در این مورد، سیگنال آن قدر قوی است که حتی اگر مدلی را در نظر بگیریم که در آن خطر عرصه‌ای بین شرکت‌کنندگان متفاوت باشد، تاثییر چندانی بر نتیجه‌گیری کلی نخواهد داشت. بااین‌حال اگر نتایج در اغاز‌ی معناداری آماری بودند، انجام تحلیل گسترده‌تر برای بازدید حساسیت مدل نسبت به فرضیات جانشین، مناسب‌تر می‌می بود.

همان گونه که در جمله‌ای معروف آمده: همه مدل‌ها نادرست‌اند، اما برخی سودمند. در اینجا می‌توان او گفت تحلیل مربوط به دگزامتازون به طور خاص سودمند می بود؛ چون نتایج ملموس آن، علتتحول رویه در روال درمانی شد. در نتیجه جان صدها هزار نفر را نجات داد. اما گمان‌هایی که این نتیجه بر پایه آن‌ها بنا شده می بود، «حقیقی» نبودند؛ بلکه محصول فرضیات و قضاوت‌های ذهنی (هرچند منطقی) بودند.

اما آیا همه این اعداد، درواقع تخمین‌های ذهنی و احتمالا ناقص ما از یک «گمان حقیقی» بنیادی، یعنی یک ویژگی عینی دنیا می باشند؟

یقیناً باید اشاره کرد که درمورد جهان کوانتومی سخن بگویید نمی‌کنیم. در سطح زیراتمی، ریاضی نشانگر این است که رویدادهای بی‌علت، می توانند با احتمالات اشکار رخ بدهند. هرچند که حداقل یکی از تفاسیر گفتن می‌کند که حتی این احتمالات نیز نشان‌دهنده‌ی یک رابطه با دیگر اجسام یا ناظران می باشند؛ نه ویژگی‌های ذاتی اجسام کوانتومی. بااین‌حال، به نظر می‌رسد که این قضیه تاثییر ناچیزی بر رویدادهای مشهود در دنیای ماکروسکوپی دارد.

این چنین بهتر است از او گفت و گو‌های چند صدساله در رابطه با این که آیا جهان در سطوح غیرکوانتومی ماهیتی جبرگرایانه دارد یا اراده‌ی آزاد برای بر رویدادها تاثییر می‌گذارد، اجتناب کنیم. چون جواب هر چه باشد، هم چنان باید تعریف کنیم که گمان عینی واقعاً چیست.

در سالیان قبل کوششهای بسیاری برای تعریف گمان انجام شده؛ اما هر یک از آن‌ها دارای نواقص یا محدودیت‌هایی بوده است. ازجمله‌ی این کوششها می‌توان به «گمان بسیاری‌گرا» اشاره کرد؛ رویکردی که نسبت نظری رویدادها را در تعداد بی‌نهایتی از تکرار موقعیت‌های اساساً یکسان تعریف می‌کند؛ برای مثالً اجرای یک آزمایش بالینی شبیه در جمعیت و شرایط یکسان برای چندین دفعه و چندین دفعه؛ همانند آن چیزی که در فیلم سینمایی روز موش خرما تاثییر سال ۱۹۹۳ دیده می‌بشود. اما این ایده چندان واقع‌گرایانه به نظر نمی‌آید. رونالد فیشر، آماردان بریتانیایی نظر کرد که می‌توان به یک مجوعه خاص به گفتن مثالای از یک جمعیت فرضی بی‌نهایت فکر کرد؛ اما این ایده زیاد تر به آزمایشی ذهنی همانند است تا حقیقت عینی.

ایده‌ی فرد دیگر به نام «نظریه تمایل گمان» وجود دارد که تا حدی می‌توان او گفت مفهومی رازآلود است. در این رویکرد، همه وقایع تمایل دارند که در سطوح بنیادین به طوری پیش بروند تا در یک عرصه اشکار و در یک اتفاقات به‌خصوص به وقوع بپیوندند؛‌ همانند این که من ده سال دیگر دچار دعوا قلبی شوم؛ اما این ایده در عمل اثبات‌نشدنی به نظر می‌آید.

دامنه‌ی محدودی از موقعیت‌های کاملا کنترل‌شده و تکرارپذیر با پیچیدگی زیاد زیاد وجود دارد که حتی اگر ماهیت جبرگرایانه داشته باشند، با پارادایم بسیاری‌گرا سازگاری دارند و دارای توزیع احتمالی با ویژگی‌های پیش‌بینی‌پذیر در طویل مدت می باشند. این موقعیت‌ها شامل دستگاه‌های استاندارد اتفاقی‌ساز همانند چرخ رولت، کارت‌های بر زده‌شده، سکه‌های چرخان، تاس‌ها و توپ‌های قرعه‌کشی می باشند. این چنین تولیدکننده‌های عدد شبه‌اتفاقی در این دسته قرار می‌گیرند؛ چراکه این مولدها بر پایه‌ی الگوریتم‌هایی می باشند که به طور معمول غیرخطی و آشوبناک عمل می‌کنند تا اعدادی را تشکیل کنند که آزمون‌های اتفاقی‌بودن را پشت سر بگذارند.

در سالیان قبل کوششهای بسیاری برای تعریف گمان انجام شده؛ اما هر یک از آن‌ها دارای نواقص یا محدودیت‌هایی بوده است

در دنیای طبیعی، می‌توانیم به مثالهایی همانند حرکت مجموعه‌های عظیم مولکول‌های گاز اشاره کنیم که حتی در صورت پیروی از فیزیک نیوتنی، از قوانین مکانیک آماری تبعیت می‌کنند. این چنین در ژنتیک، پیچیدگی عظیم فرآینده‌های انتخاب و نوترکیبی کروموزومی علتایجاد نرخ‌های پایدار از وراثت می‌بشود. در شرایط محدود، امکان پذیر منطقی باشد که یک گمان شبه‌عینی را فکر کنیم؛ بدین معنی که خود گمان یک اتفاقات را در نظر گرفت و نه یک گمان ذهنی که وابسته به تفسیر فردی است.

بااین‌حال در هر شرایط فرد دیگر که گمان به کار می‌رود از قسمت‌های گسترده علم گرفته تا ورزش، اقتصاد، پیش‌بینی آب وهوا، تغییرات اقلیمی، تحلیل ریسک، مدل‌های فجایع ناگهانی و موارد دیگر، منطقی نیست که قضاوت‌هایمان را تخمینی از احتمالات «واقعی» بدانیم. این عرصه‌ها فقط موقعیت‌هایی می باشند که در آن‌ها می‌توانیم بر پایه دانش و قضاوت خود، عدم مطمعن شخصی یا جمعی را بر پایه احتمالات گفتن کنیم. 

همه او گفت و گو‌های اشاره‌شده، فقط سوال‌های زیاد تر را نقل می‌کند. برای مثالً چطور گمان ذهنی را تعریف می‌کنیم؟ اگر قوانین گمان برپایه‌های چیزهایی می باشند که اساساً در ذهن ما شکل گرفته‌اند، چرا منطقی به نظر می‌آیند؟ این نوشته تقریباً یک قرن است که در متون دانشگاهی مورد او گفت و گو قرار گرفته؛ اما هم چنان مورد توافق جهانی با نتیجه‌ای مشترک قرار نگرفته است.

دسته بندی مطالب

مقالات کسب وکار

مقالات فناوری

مقالات آموزشی

مقالات سلامتی

[ad_2]